جدول جو
جدول جو

معنی معین الدوله - جستجوی لغت در جدول جو

معین الدوله
(مُ نُدْ دَ / دُو لَ)
بنقل بیرونی در آثار الباقیه یکی از دو لقبی است که از حضرت خلافت برای سبکتکین پدر محمود غزنوی صادر شده بود. و رجوع به آثارالباقیه ص 134 و سبکتکین شود
سقمان اول. اولین تن از امرای ارتقیه کیفا (494-498 هجری قمری). (از طبقات سلاطین اسلام ص 149)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ نُدْ دَ لَ)
سلطان عبدالمجید میرزا بن سلطان عبدالمجید میرزا بن فتحعلی شاه قاجار (1261- 1345 هجری قمری). از رجال دورۀ مظفرالدین شاه. وی در جوانی در دارالفنون تهران تحصیل میکرد، ولی بواسطۀ عدم کوشش در دروس از مدرسه اخراج شد و او رابه تبریز نزد مظفرالدین شاه فرستادند. وی سپس در خارج از مدرسه به تحصیل خود ادامه داد و بخصوص در فن کتابت و انشاء مرتبتی بسزا تحصیل کرد. عین الدوله در دربار ولیعهد مرجع کارهایی شد و چون لیاقت او به سمع ناصرالدین شاه رسید او را به لقب عین الدوله مفتخر ساخت. مظفرالدین میرزا نیز دختر خود انیس الدوله را به عقداو درآورد. مظفرالدین شاه در سال 1321 هجری قمری علی اصغرخان اتابک اعظم را عزل کرد و مجمعی مرکب از پنج تن وزیر برای ادارۀ امور مملکت تشکیل داد و چندی بعد داماد خود عین الدوله را به مقام وزارت داخله منصوب کرد و زمام همه امور را به دست او داد. یک سال بعد عین الدوله با لقب صدراعظم زمام امور کشور را به دست گرفت. نهضت مشروطه طلبان ایران در این زمان پیشرفت میکرد و خودسری و استبداد عین الدوله هم موجب تحریک ملّیون گردید. جنبش مشروطه طلبان در بدو امر بصورت اعتراض به روش عین الدوله آغاز شد و مردم او را مسؤول قرضهای خارجی میدانستند. با حرکت مشروطه طلبان از تهران به حضرت عبدالعظیم، شاه به مردم قول داد که عین الدوله را از کار برکنار کند. عین الدوله که با سکتۀ ناقص شاه کلیۀ اختیارات را در دست داشت بر آزادی خواهان سخت گرفت و بسیاری از آنان را توقیف و تبعید کرد. مردم از پا ننشستند و به قم مهاجرت کردند و کسبه و تجاربه سفارت خانه انگلیس پناهنده شدند و عزل عین الدوله و اعلام قانون اساسی و بازگشت مهاجران را از قم خواستار شدند. عاقبت شاه تسلیم مردم شد و عین الدوله را برکنار کرد و میرزا نصرالله خان مشیرالدوله را بجای او منصوب کرد. عین الدوله پس از پنجاه سال زندگی سیاسی درسن هشتاد وچهارسالگی در هفتم جمادی الاولای 1345 هجری قمری در تهران درگذشت و در جوار حضرت عبدالعظیم جنب مقبرۀ نیاکان خود مدفون گشت. (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(اَ نُدْ دَ لَ)
حسن بن عمار بن ابی الحسن. از وزراء الحاکم بامرالله خلیفۀ فاطمی مصر بود. ابن خلکان او را به بزرگی و خردمندی ستوده است. وفات 390 ه. ق. (از الاعلام زرکلی چ 1 ص 235)
موفق الدین هبه الله بن صاعدبن هبه الله بغدادی، مشهور به ابن تلمیذ. شاعر و طبیب بیمارستان عضدی بود. رجوع به ابن تلمیذ موفق الدین شود
لغت نامه دهخدا
(زَ مُدْ دَ لَ)
میرزا محمد مهدی خان بن محمدجعفر تبریزی مقیم قاهره و صاحب مجلۀ فارسی ’حکمت’ در همان شهر و مؤلف تاریخ ’مفتاح باب الابواب’ در تاریخ باب و بابیه و بهائیه و ازلیه به عربی... اما جریدۀ حکمت... که در مصر ماهی دو مرتبه طبع می شد در سنۀ 1310هجری قمری تأسیس شده بود و شمارۀ 12 از سال نوزدهم آن مورخۀ غرۀ جمادی الاخر 1329 هجری قمری الان در روی میز من حاضر است و نمی دانم آیا تا سنۀ وفات او که درچهارم محرم سنۀ 1333 هجری قمری وقوع یافته نشر آن امتداد داشته است یا نه. (وفیات معاصرین محمد قزوینی). رجوع به مجلۀ یادگار سال پنجم شمارۀ 1 و 2 شود
برکه ابن حسام الدوله مقلد کنیۀ او ابوکامل... از سلاطین بنی عقیل بموصل سنۀ 442. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
رجوع به اعلام زرکلی ج 1 ض 143 شود
لغت نامه دهخدا
(یَ نُدْ دَ لَ)
وزیر خوارزمشاه، مقتول خنجریکی از فداییان. (از حبیب السیر چ تهران ج 1 ص 365)
لغت نامه دهخدا
کسی که شاه و دولت بامانت وی اطمینان دارد امین، عنوانی است که ببعضی ترجال و سیاستمدارن داده اند
فرهنگ لغت هوشیار
دست راست دولت لقبی است که ببعض پادشاهان از جمله محمود غزنویداده اند
فرهنگ لغت هوشیار